با سلام.

متن زیر درد و دل بنده با خدا و امام زمانم هست.

بسم الله...

زمان در گذر است مثل یک باد می آید و می رود مثل یک چشم برهم زدن

 

و ای کاش مردمان شهرمان قدر این زمان باقی مانده را بدانند و برای از دست رفتن زمانهای از دست رفته افسوس نخورند بلکه تلاشی برای جبران زمان از دست رفته را داشته باشن

 

شهر سیاه سیاه است و آدم هایش به رنگ خاکستری،

 

همه در این سیاهی به دنبال دنیای خودشان هستند در آن سیاهی ها نقطه ای هست به رنگ نور به رنگ خورشید

 

کسی در این سیاهی ها به دنبال آن نور نیست

 

همه به دنبال سیاهی و تلاشی برای دیدن و رسیدن به آن نور ندارند

 

و آن نور در آن سیاهی ها چرا دیده نمیشود نمی دانم؟

 

چرا کسی برای رسیدن به آن نور تلاشی نمی کند

 

باید گریست که دراین سیاهی ها غرق شده ایم و نمی بینیم آنچه را که باید ببینیم.

 

ندبه ها و دعاهایمان اثر ندارد

 

ای نور ای زیبایی تمام خلقت هستی تو خود برای نابودی سیاهی های درون ما دعا کن

 

ای تمام آرزویم می خواهم ببینمت ولی لایق این دیدار نیستم برای آدم شدنمان برای رسیدن به سفیدی و رهایی از این سیاهی ها دعایمان کن.

 

همه غرق در دنیایی هستیم که رهایی از آن تنها نیازمند دعای زیبای توست مولایم رهایمان نکن

 

خدایا ما را به آن عشق برسان.

 

اللهم عجل لولیک الفرج